91/5/15 خرید دفترچه زبان خارجه
سلام
منم محمد رضا. بازم می خوام از خودم بگم. امروز بابام یه دفترچه زبان انگلیسی یعنی همون دوخط واسم خرید یکی فنری و فانتزی ویکی معمولی با عکسهای کارتونی روی جلدشون. نمیدونم بابا از کجا کارتون مورد علاقه منو میشناخت کلی حال کردم. جاتون خالی یک مدادی هم باهاشون بود که رویه بالای اون مخملی با رنگ مورد علاقم آبی بود . کیف کردم.جاتون خالی نمی دونی با چه شوقی رفتم سراغ نوشتن حروف آ بزرگ و کوچک و بی . نصف صفحه رو تموم کردم که ساعت نزدیک 7 شدش . نمیدونستم چگونه به بابام بگم دیگه بسه باید برم تو کوچه فوتبال.راستی بچه ها من کلاس تکواندو هم میرم .البته رشته ورزشی من ژیمناستیکه حدود 7 ماه رفتم وبنا بدلایلی تا اطلاع ثانوی (بقول بابام) ولش کردم.این تکواندو رو هم جهت پر کردن به اصطلاح اوقات فراغتم میرم. ولی از هرچه بگذریم همون صحبت فوتبال تو کوچه از همه بهتره . خوب ساعت 7 رفتم بیرون. وسطای بازی بود که دیدم مامانم با یک شیشه آب معدنی و دو لیوان اومد و بهم گفت برو به دوستات تعارف کن منم همون کارو کردم . اون پسره یادتونه بچه ها که گفتم بهم آب نداد اومد جلو که آب بخوره خواستم بهش ندم .آخه بدجوری اون روز حالمو گرفته بود . ولی وقتی یاد حرف مامان افتادم که ثواب داره بذار اون شرمند تو بشه . تعارفش کردم و بهش آب دادم . خودم خیلی خوشحال شدم از اینکار.نمیدونین بچه ها منو از دروازه بیرون اوردن بالاخره . جلو بازی کردم . عالی بود امروز . راستی شما هم کینه ای نباشین چیز خوبی نیست .تا بعد...