محمد رضامحمد رضا، تا این لحظه: 18 سال و 9 روز سن داره
احمد رضااحمد رضا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

خاطرات من

سفر به شیراز

1394/1/12 18:57
نویسنده : محمد رضا
173 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستان

امسال هم قصد سفر به استانهای سرسبز کشور عزیزمان را داشتیم . هفته اول که ایام فاطمیه بود و نمیشد زد بیرون. هفته دوم تعطیلات به پیشنهاد بابا راهی دیلم شدیم یکشب را در دیلم ماندیم . دیلم از شهرهای استان بوشهر است و تا شهر ما حدود 3 ساعت فاصله هست . برای این هم ما ساعت 3 بعد از ظهر حرکت کردیم تا شب را در دیلم بمانیم. شبهای ساحل بسیار زیباست . از محل اسکانمان تا ساخل راهی نبود و پیاده بطرف ساحل دیلم به راه افتادیم . یادم رفت بگم ساحل دیلم ماسه ای هستش و برای آب تنی و بازی در ماسه ها بسیار عالیه .شب خوبی بود هوا بارانی بود و نم نم باران بهاری می بارید شهر مملو از ازدهام مسافران نوروزی بود در هر گوشه از پار ها و ساحل رودخانه چادرهای مسافران دیده میشد و کودکان و بزرگترها در حال تکاپو بودند . از میان ازدهام و شلوغی جمعیترد شدیم تا به محل ساحل رسیدیم دیدن ساحل را در شب دیده بودم ولی این ساحل با این همه جمعیت دیدن داشت.من چندین بار اردو با پدرم اینجا آمده بودم.دوست داشتم آب تنی کنم وسایل شنا هم داشتم اما حیف شد که هوا کمی سرد بود و ما اجازه نداشتیم .بعد از تماشای ساحل دیدن بازار دیلم خیلی خوبه . همه چیز هست و نسبت به بقیهجاهای ایران چون شهری بندریه وسایل ارزانتره برای همین همه بیشتر مردم همه  بخاطر ساحل میان و هم برای خرید ارزان . گشتی در بازار زدیم چیزهایی هم خریدیم و بعد در حالی که خیلی خسته بودیم به محلاسکانمان برگشتیم .صبح زود از خواب بلند شدیم و قبل از حرکت بطرف شیراز رفتیم ساحل تا در کنار لنج ها و قایق ها عکس بندازیم .

مسیر حرکت مشخص بود . کازرون . برای رسیدن به کازرون باید از گناوه که شهر دیگر استان بوشهر است بگذریم و بعد برازجان و بهدش هم کازرون . شهر گناوه هم  شهری بندریه و مثل دیلمه .برازجان شهر نخل هاست پر از نخلهای خرما . من فقط در شادگان و آبادان خودمان نخل دیده بودم فکر نمی کردم غیر از خوزستان جای دیگه نخل داشته باشند ولی استان بوشهر مملو از نخلهای بلنده . دو طرف جاده تا کیلومتر ها تا جایی که چشم کار میکرد نخل بود ما از داخل ماشین فیلم گرفتیم از این نخلهای زیبا.از برازجان گه گذشتیم گردنه ها شروع شد و خیلی شلوغ بود این گردنه ها بطوریکه ما بیشتر مسیر را آهسته حرکت میکردیم . در بین راه ماشین جوش آورد .ماشین رو کناز جاده زدیم و بابا کاپوت رو بالا زد تا کاریی بکند . البته چند ماشین دیگه هم جوش اورد ه بودن . پلیس که کناری توقف کرده بود اومد سراغمون و سعی کرد کمک کنه که بابا تشکر کرد مردم خیلی خوشحال بودند و همه مسافر نوروزی. چون شلوغ بود مسیر حرکت می توانستیم اتومبییلهای عبوری رو بهتر ببینیم حتی عده ای سعی میکردند بما کمک کنند . می پرسیدند که کمک می خوان یا نه و حتی کسانی آب معدنی همراه خود را برا سرد کردن رادیات ماشین به بابا هدیه می دادند و این برایم جالب بود که در این عید که مال همه هستش حس ایرانی و هم نوع بودن چقدر به چشم میاد. خلاصه موتور که سردشد با سلام و صلوات راه افتادیم به اولین منطقه مسکونی که رسیدیم ماشین رو به مکانیکی سر راه بردیم و بعد از رفع مشکل براه افتادیم خدا رو شکر تا آخر سفرمان دیگه مشکلی نداشتیم. عصر همان روز به کازرون رسیدیم.اولین چیزی که نظر آدم رو جلب میکنه بوی بهار نارنجهای کازرونه . خلی خوبه .در تمام خیابوناشون درختهای بهار نارنج بچشم می خوره که خوشبختانه همهشون هم گل داده بودن و فضای شهر پر بود از عطر این درختان. شب را تصمیم گرفتیم در کازرون بمونیم .یادم رفت بگم مسافرت در ایام عید بنظر من یه حسن داره و اون اینه که ستاد های نوروزی همه جا به کمکتون میان از دادن نقشه شهر گرفته تا هراطلاعاتی در خصوص اسکان . و پلیس هم همه جا هست حتی تو گردنه ها .ما کمی شکوفه بهار نارنج جمع کردیم بوی اون فضای ماشینو پر کرده بود و تا شیراز این بو همراه ما بود البته شیراز هم بهار نارنج داره ولی وقتی رسیدیم اونجا هنوز درختان شکوفه نداده بودن. سه شبدر شیراز ماندیم .به دیدن شاه چراغ رفتیم و سعدی و حافظ و باغ ارم و بازارهای وکیل و  ارگ کریمخان زند و دروازه قرآن.البته من سال قبل هم شیراز آمده بودم ولی دیدن سعدی و حافظ و شاه چراغ هیچ وقت انسان رو خسته نمیکنه و همیشه لطف خودشو داره . در هر کجای شیراز کهمی رفتیم مملو از مسافران نوروزی بودن حتی کسانی از خارج هم بودند که همینطور در بازار و مکانهای دیگر هی گشت میزدن. وقتی قیافه های در هم و برهم خارجی ها رو می دیدم خنده ام می گرفت همشون لباسهایی به تن داشتن مسخره . یک زن لباسشوبجای دامن به دور خودش گره زده بود و دامنی درس کرده بود واسه خودش . یکی با شال گردن مثل هندی ها روسری گره زده بود طوریکه فرق سرش پیدا بود و دور تا دور سرشو پوشونده بود خلاصه از این خارجیهایی که تو فیلمهاشون نشون میدن خبری نبود و هم ژولیده پولیده بودن.بر عکس مسافران نوروزی ما که همه سانتال مانتال بودن و اتو کشیده .البته بنظر من سر و وضع همین خارجی ها از بعض دخترهای دامن کوتاه خودمان مناسبتر بودش . بگذریم شیراز ماندن و نخوردن بستنی شیرازی خیلی بده .روبروی ارگ کریمخان که بیاستی سمت چب شما یک ردیف مغازه هست که چند مغازه بستنی فروشی هست یک مغازه سه دهنه هست که وقتی دربش باز میشه برای خرید بستنی و فالوده اون مردم صف میگیرن . در هیچ جای شیراز بستنی نظیر اون پیدا نمیشه . شیر ساخت این بستنی از شیر خالص گاوه که طعم بسیار خوبی به این بستنی میده .بذاز ببینم انگار مطالب خیلی زیاد شد . خلاصه بگم مسیر برگشتن رو از یاسوج انتخاب کردیم چون خیلی سرسبزه . و مناطق کوهستانی سرسبز زیادی داره . موقع برگشتن هوا بارانی بود و بابا با احتیاط می روند صبح ساعت 6 حرکت کردیم و خدا رو شکرساعت 6 بعد از ظهر هم به شهرمون رسیدیم . راستی ! هیچ جا خونه آدم نمیشه اینو می دونستین؟آرام

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به خاطرات من می باشد