محمد رضامحمد رضا، تا این لحظه: 18 سال و 5 روز سن داره
احمد رضااحمد رضا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

خاطرات من

نوروز 93

1393/1/30 15:01
نویسنده : محمد رضا
189 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستان

شرمنده نتونستم مدتی وبلاکمو بروز کنم.سال نو رو به شما تبریک میگم و امیدوارم سال خوشی داشته باشین .

مدتی بود تصمیم داشتیم مسافرتی بریم و لی به کجا هر کی یه نظری میداد پدر میخواست مشهد بریم ولی با سرما و برف و بورانی که امسال بود بخاطر خطات جاده منصرف شدیم و بعد اصفهان و شیراز رو انتخاب کردیم حالا مونده بودیم که از کدوم سمت بریم بلا خره یه سمت اصفهان انتخاب شد .قبل از سال تحویل به سر مزار بابا بزرگ رفتیم و زیارتی کردیم باغ رضوان مثل هر پنج شنبهنبود و خیلی شلوغ بود همه به زیارت اهل قبور اومده بودن . خوب عزیزان همه اینجا خوابیدن و لازمه اول به دیدن اونا رفت.بعد از اون به منزل بابازرگ رفتیم و عموم محسن رو راضی کردیم که با ما به سفر بیاد .فردای اون روز چون ماشین بابام خراب بودش لازم بود به تعمیرگاه بره تا در سفر ایجاد مشکل نشه . خلاصه اولین روز خونه موندگار شدیم و قرار شد صبح روز دوم فروردین حرکت کنیم . همین طور شد صبح روز دوم فروردین در حالی که من و داداشم چشمامون خواب آلوده بود سوار ماشین شدیم و به همراه مامان و عمو محسن وبابام حرکت کردیم .چشمامو که باز کردم دیگه تو شهر خودمون نبودیم . صبحونه رو تو یه پارک ساعت 9 صرف کردیم و دوباره سوار شدیم . در راه مناظر زیبای طبیعت بهاری استان خوزستان خودمون چشمانمان را نوازش می داد .بالاخره نزدیک ظهر در یک دشت ایستادیم ونهار را صرف کردیم و کمی استراحت و نماز وباز حرکت.

به نزدیکی سد کارون4 رسیده بودیم . ایستادیم و فیلم برداری کردیم و عکسهایی هم انداختیم مناظر بسیار زیبایی بود . دریاچه پشت سد و کوههای اطراف اون .یک قایق موتوری هماز دور پیدا بود و در دریاچه در حال حرکت .

اولین تونل رو داخل شدیم چراغها روشن شد و من و داداش جیغهایی کشیدیم . صدا درتول می پیچید و انعکاس می یافت .از این جا به بعد تونل های زیادی دیدیم  و گردنه های پر پیچ و خم . کوههای برفگیر که دور از ما بودند و سفیدی اون چشمانمان را خیره می کرد. همه چیز عالی بود ولی خیلی خطرناک . در یکی از گردنه ها ماشین بالا نمی رفت و صدای بوکسواد تایر ماشین شنیده میشد . خلاصه هر طوری بود گردنه ها رو پشت سر گذاشتیم . دیگه عصر شده بود و لی هنوز خورشید در آسمان بود .باید تا قبلاز شب به اصفهان می رسیدیم و جا رزرو می کردیم .معلوم نبود با این شلوغی جا جهت اسکان گیرمون میومد یا نه.خلاصه فولاد شهر و زیبا شهر رو پشت سر گذاشتیم و به بهارستان رسیدیم .چون آفتا داشت غروب مبکرد همونجا سراغ ستاد اسکان رفتیم و نقشه ای گرفتیم تا شب اول رو در بهارستان اصفهان سپری کنیم .

شب از بسکه همه خسته بودیم زود خوابیدیم و در عوض صبح زود بیدار شدیم و بدون آنکه صبحانه بخوریم سوار خودرو شدیم و بطرف شهر اصفهان که در 10 کیلومتری بهارستان بود حرکت کردیم.شهر شلوغ بود . از همه جای ایران هجوم آورده بودند . اول عید بود دیگه. بهتر از این نمی شد.طبق نقشه حرکت کردیم و بعد از مدتی در جلو سی وسه پل سر درآوردیم.ماشین رو در یک جایی کنار خیابون پارک کردیم .البته اتومبیلهای زیادی در دوطرف خیابون پارک بودن ولی یه جای خالی پیدا شد و ما هم بالاخره از ماشین پیاده شدیم. من چون قبلا با بابام با اردو دانش آموزی اصفهان اومده بودم با شوق و ذوق زیاد دویدم بطرف رودخانه. باور نمی کنید چنان ضد حالی خوردیم وقتی رودخونه رو بی آب دیدیم.بعضیها در رود خونه بی آب قدم می زدن . همه ناراحت بودن . شهر بدوناین رود مرده بود .می گفتن سدی زدن بر روی زاینده رود و آب اون رو بستن . البته قرار بود 25 آبرو باز کنن که فایده نداشت تا اون موقع دیگه گردشگری تو شهر نبود که . خلاصه گشتی در کنار سی و سه پل زدیم و عکسایی هم انداختم و کمی هم فیلم برداری.

صبحانه هنوز نخورده بودیم.سوار شدیم تا بریم چهارباغ. خیلی شلوغ بود شهر. هر طوری بود جایی پیدا کردیم و ماشین رو تو یه پارکینگ زیر زمینی جند طبقه پارک کردیم. پارکینگ مال یه فروشگاه  بزرگ بود که زیرش اختصاص به پارکینگ داشت . باور کنین بیشتر درآمد فروشگاه مربوط میشد به پارکینگ .از راه پله ای او مدیم بالا و سر از فروشگاه در آوردیم. راه خودمونو به طرف چهار باغ ادامه دادیم تا به محوطه چهار باغ رسیدیم . یادش بخیر قبل این محوطه درشکه سواری بود ولی الان بجاش یه قطار زشت درست کرده بودند که بجای ریل روی تایر حرکت میکرد یعنی یه تریلی بزرگ بود تا یه قطار . من که سوار نشدم ولی بعضیا انگار که قطار ندیده بودند و در صف های طویل منتظر نوبت بودن تا بلکه سوار شن و گشتی در محوطه بزنن.چون دیگه اذان ظهر رو از بلندگوها پخش کرده بودن ما دیگهبجای صبحونه باید نهار می خوردیم. خلاصه تا عصری اونجا موندیم البته یادم رفت بگم قبلش یه موزه بود که قبلا هم رفته بودم . موزه تاریخ طبیعی . خیلی جالب بود . برای من تازگی نداشت ولی بقیه خیلی خوششون اومده بود. خلاصه خستگی زیاد و ناآشنایی با خیابونا ما رو مجبور کرد تا قبل از تاریکی هوا دوباره برگردیم بهارستان.

لابد میگید چرا دوباره بهارستان؟ چون برای پیدا کردن جا و مکان اقامت باید کلی تقلا میکردیم تو اون شلوغی ولی بهارستان جایی دورتر از شهر و ساکت بود و خلوت.

فردای آن روز مستقیم رفتیم سراغ یه پارکینگی که در بین میدان امام و میدان امام علی بود.اول رفتیم میدان امام علی .جالب بود این میدان رو مثل میدون چهار باغ ساخته بودند . جدید بود و زیبا. نمایشگاهی از صنایع دستی اصفهان برپا بود.نمای بسیار زیبای یک آب نما که در حوضی بزرگ خودنمایی می کرد. بعدش رفتیم سراغ بازار سرپوشیده اطراف میدون.جالب بود گشتی زدیم و خریدی کردیم. بعد رفتیم بطرف میدان چهار باغ. چون روز قبل خسته بودیم نتونستیم جاهای تاریخی رو ببینیم . البته چهل ستون هشت بهشت و موزه رو روز قبل دیده بودیم . ولی رفتیم سراغ عالی قاپو و مساجد اطراف اون. عکسهای زیادی انداختیم و گز اصفهان خریدیم. بهترین گز شهر همین اطرافه. بطرف باغ پرندگان رفتیم . خیلی از باغ نایژان تعریف  شنیده بودیم .بطرف اون حرکت کردیم و با کلی مشقات تو اون شلوغی جایی در یک پارکینیگ پیدا کردیم تا نهار بخوریم . مدتی که استراحت کردیم باغ پرندگان رو هم رفتیم که اصلا زیبا نبود . تو شهر خودمون باغ پرندگان از این زیباتره .تازه این پرنده ها پرواز می کردند ولی در شهر ما در قفسهای بزرگ بودند و میشد همه رو دید. خلاصه باغ چون آب نداشت و خشک بود بسیار زشت بنظرم اومد. تصمیم گرفتیم هر چه زودتر از این شهر بریم و وقتمونو تلف نکنیم. فردای آن روز صبح خیلی زود بطرف شیراز شهر گلها و ادبا و شعرا حرکت کردیم.

بر خلاف مسیر قبلی راه هموار بود و اصلا گردنه نداشت . به نزدیکی ژاسارگارد که رسیدیم مراسم محلی در کنار سیاه چادرها بر پا بود و در کنار آن فروش صنایع دستی و آش دوغ .

پاسارگاد ماشین رو در پارکینگی زدیم و بلیط گرفتیم مدتی پیاده حرکت کردیم از دور آرامگاه کوروش بزرگ دیده میشد.بنایی سنگی با عظمتی غیر قابل وصف.بی اختیار صاحب این آرامگاه را دارای قدرتی بی نظیر یافتم . در مورد کوروش زیاد شنیده بودم . اینکه ایشان نامشان در قرآن بنام ذوالقرنین آمده.اینکه نیمی از سرزمینهای دیار قدیم را ضمیمه قلمرو ایران کرده بود . اینکه ایشان سه پایتخت داشته و برای جابجایی بین آنهاو دیگر مناطق جاده ای ساخته بوده که جاده شاهی نام داشته .خیلی میشه در مورد این مرد بزرگ صحبت کرد از عدالت ایشان گرفته تا ساختن کاخ های تخت جمشید .اگر مایل هستین بیشتر در موردش بدونین تو اینترنت بگردین حتما مطالب زیادی می بینین.

پاسارگاد سرزمین باغهای شاهی بوده و کاخهایی نیز در قدیم بوده که الان فقط قطعه هایی از بعضی از ستونهاش بر جای مونده.تا ظهر اونجا موندیم.دیگه نزدیک شده بودیم به شیراز.سر راهمون تخت جمشید بودکه چون راهنمایی به ما گفتش که دیدنش یکروز کامل می خواد منصرف شدیم و به راهمون ادامه دادیم.از کنار دروازه قرآن گذشتیم و مستقیم سراغ ستاد اسکان و گرفتیم . چشمتون روز بد نبینه . تا دلت بخواد ماشین اطرافش پارک بود و توی محل هم آدم نشسته بود.ظاهرا برای امشب جا نداشتن و فقط محلی برای برپا کردن چادر میی دادند شبی شش هزار تومان بدون حمام .ولی توی یه نمازخونه . قبلش باید مثل بانکها بری و نوبت بگیری با دستگاه . خیلیها جلوی ما بودن و معلوم نبود تا صبح فردا هم نوبتمون بشه . یه آقایی که دید ما بچه کوچولو همراهمون داریم سریع برگه نوبت خودش رو به ما داد و گفت دوتا داره و نیازی به این یکی نداره . نوبتش نزدیکتر از مال ما بود یعنی یکی دوساعت دیگه نوبت ما میشد تشکر کردیم و منتظر ماندیم. بعد از ساعت 11 شب بلاخره نوبت ما شد و مادر رفت و برای سه شب جایی رزرو کرد .حالا باید میرفتیم و محل اقامتمون رو پیدا میکردیم . طبق نقشه ای که به ما دادن پیش رفتیم . چون به شهر زیاد آشنا نودیم هر خیابون رو تو اون شلوغی چند بار می رفتیم . بلاخره با هر دلخونیی که بود محل رو پیدا کردیم .

مطالب داره زیاد میشه خلاصه بگم دوستان شیراز جاهای دیدنی زیاد داره باغ دلگشا باغ ارم سعدی حافظ خواجوی کرمانی دروازه قران بازار وکیل ارگ کریمخانی و جاهای دیدنی دیگر . راستی تخت جمشید رو هم دیدم . خیلی جالب بود شما هم برید ببینید عظمت ایران رو در گذشته.

بعد از 4 روز ماندن در شیراز به طرف شهرمون براه افتادیم .

مسافرت خیلی خوبه .آدم چیزای زیادی یاد میگیره .شما هم مسافرت برید دوستان.فعلا بای.....تا بعد..

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

بهار
26 فروردین 93 23:30
سلام هدیه سنیا به شما دانلود تقویم لایه باز سال 93 با عکس دلخواهتون. در صورت قرار دادن لوگوی سنیا ،سایت سنیا ویرایش عکس هارو به عهده میگیره. خیلی ممنونم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به خاطرات من می باشد