ایستگاه راه آهن درود
اینجا سرچشمه آبشار بیشه در درود هستش
حامپینگ در مهد -دایی اکبر
روز اول مدرسه من
بدون عنوان
وقتی از مدرسه میام احمد رضا می خواد بره مدرسه ...
نویسنده :
محمد رضا
14:24
سلام
سلام بچه ها من مدتی نبودم یعنی مشغولیات درس و مشق باعث شد که نتونم بیام وبلاگمو بروز کنم. سعی می کنم بیام از این به بعد . فعلا همینو میگم تا بعد....
نویسنده :
محمد رضا
15:06
یه شعر از بابام که واسم سروده
کیفی به دوش و گلی بدست و خندان لبان تو مهر است و محیط مدرسه جانی دگر گرفت ذوقی به چهر و شوری بجان و رفتی تو در کلاس اشکی ز شوق تو این واقعه از پدر گرفت داند خدا که هردم آرزو کردم این روز خوب اینک نگر که چسان کودکم بال و پر گرفت زین هلهله و هیاهوی کودکان مدرسه شور و شعف به جان شد و شادی بصر گرفت گویی که دیروز من امروز آمده دربرم کز در و دیوار مدرسه هر خاطره سر گرفت دیروز گاه من بود و امروز گاه تو ای پسر تا گاه کودکی تو کی رخت سفر گرفت روزی رسد ای ((علی)) که خود ببینی به چشم خود کاین کودک تو چسان دست پدر گرفت اولین روز مدرسه ات مبارک پسرم ...
نویسنده :
محمد رضا
14:47
دعوا با همکلاسی 15/7/91
سلام دیروز در مدرسه با یکی از همکلاسیهایم دعوا کردم . ماجرا از این قرار بود که نیمکت من را دوستم بدون اجازه من جابچا کرده بود من ازکارش عصبانی شدم و دعوامون شد درگیر شدیم و ناظم که ما را در اون لحظه دید منو به دفتر برد. راستش دوستم هم با من به دفتر آمده بود بعد از مدتی سین جیم توسط مدیر مدرسه و شنیدن ماجرا دوباره به کلاس برگشتیم و قرار شد دیگر دعوا نکنیم. ولی نمی دانم چرا مدیر یادش رفته بود اصل موضوع را حل کنه چون باز هم دوستم ممکن بود فکر کند نیمکت من مال خوش است و باز دعوا کنیم بر سر اون.اشکال نداره بابا یه جوری حلش می کنیم خودمون.تا بعد. ...
نویسنده :
محمد رضا
14:33